من ِ واقعی !

درود من سحر هستم اینجا خودمو می نویسم ، بدون سانسور !!!

من ِ واقعی !

درود من سحر هستم اینجا خودمو می نویسم ، بدون سانسور !!!

تنفر ، چیزی که از دلم هیچوقت پاک نمیشه !

SiSi میدونست من بین بچه ها نفوذ دارم  خب ازم سوء استفاده کرد تا فرومشو پر کنه . بعد من نظرم هیچ جا مهم نبود با اینکه همتراز خودش بودم ، Admin .

هر کی رسید مدیر شد گفتم نکن گوش نکرد .گفتم اکی من نظری نمیدم.

اومد گفت چرا کم فعالیت میکنی؟

گفتم محتوا نداره اینجا منم نظری نداشته باشم نمیگم خب ! زور که نیست !

گفتن تو از اینجا بریدی گفتم شما هرطور مایلید فکر کنید.

شقایق عین سگ هار پاچه منو گرفت کسی چیزی نگفت ولی توضیحات محترامانه من توهین بود!

من به عنوان Admin گفتم این بحث رو نبندین و شقایق که زیر دست من بود بست و گفت تو رو به حساب نیاوردم و نمیارم .

خب طبیعتآ من رفتم!

یوزرمو پاک کردن ولی 340 تا پستمو نگه داشتن که نود درصدش قوانین و تاپیک های مفید بود . منم گفتم پاک کنید یا میفرستمتون هوا . رفتن نشستن باز چغلی کردن و مهشید و فرهاد سعی داشتن منو قانع کنن که من همه چیزو توضیح دادم .

قانع شدن .

با توجه به اینکه ، رومینا ، من و بقیه رو در یه سطح میشناخت و به جای بیطرف برخوردکردن ، طرف اونا رو گرفت . و با اینکه من توضیح دادم که باید بیطرف میبود اما نبود و با توجه به اینکه باز هم از چرندیات اونا پشیبانی کرد .


دیگه حال ندارم توضیح بدم این موضوع رو !

برای همینم میگم هرکس که میخواد بدون اینکه توی ماجرا بوده باشه طرف اونا رو بگیره . منم فرموش کنه . من خیلی راحت از کسانی که تظاهر میکنن دوستمن و نیستن ، میگذرم

و میگم

اسکرو دم آل

دی کن گو فاک دمسلفز


نظرات 14 + ارسال نظر
نیلوفر سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ

><

نیلوفر ! اینو نمیزاشتی نمیفهمیدم تویی !

میکی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://www.lostiran.com

اولا اینکه خط آخر که به فارسی نوشتی خیلی معنی بدی میده حتی اگه هم بخوای فحش بدی این خوب نیست.

بعدشم سحر ، نگاه کن ، هر انجمنی که داری میری بعدشم داری ازش در میای و توش نمی مونی.

انجمن مثل دنیای خودمونه. مثل یک شهره. فکر میکنم تو وارد اجتماع نشدی و یا اگه شدی هم مشکل داشتی.

انجمن مثل اجتماعه ، همه باید با هم بسازن. توی اجتماع هم مردم باید با هم بسازن و گرنه نمی تونن کنار هم بمونن. ما که نمی تونیم به زور نظر همه رو عوض کنیم و اذیت کنیم ، باید باهاشون بسازیم و گرنه همین میشه که مجبوریم تک و تنها از اجتماع بیرون بیفتیم.

اینکه میگی تاپیک هات رو پاک کنن خوب نیست. خوبه اگه منم دعوا بشه و از لاست برم بگم تاپیک هام رو پاک کنید ؟؟ (بعد اونوقت انجمن خالی میشه) آدم خوبی رو که در حق بقیه می کنه رو به روشون نمیاره و بعدشم ازشون نمیگیره.

اگه تنفر چیزی هست که از قلبت پاک نمیشه پس هنوز بزرگ نشدی ! تنفر فقط خودت رو اذیت میکنه نه من رو ، نه اونا رو ، نه هیچ کس دیگه رو!

من شنیدم که بهشون گفتی از جمع دوستات حذفشون میکنی و بهشون نیازی نداری. خوبه منم این رو بهت بگم ؟
حس خواری و پوچی بهت دست نمیده؟
وقتی اینو میگی اونا حس میکنن اهمیتی ندارن برای تو. پس کی اهمیت داره برات ؟ اگه تنها شی برای همیشه چی ؟ با این روش که حتما میشی.

من از تو تجربه ام بیشتر نیست ، سنم هم بیشتر نیست. هیچی. فقط دارم میگم که دوست پیدا کردن یک چیزه ، نگه داشتن دوست سخت تر.

مثل گرفتن نمره خوب میمونه. یک دفعه 20 میگیری ، سخت ترش اینه که دفعه بعد هم 20 بگیری و پایین نیای.

دوست پیدا کردن بهتر از دوست از دست دادنه.

این دوست ها ،همه یک جایی به درد میخورن.

ببخشید زیاد نوشتم.

معنیشو میدونم و بی ادب شدم .
هر انجمنی؟ چرا انجمن تو این مشکلو نداشت؟ مگه من و تو با هم بحث نکردیم؟ اندازه موهای سرمون بحث کردیم ! همیشه چرا میرم؟ چون بهم توهین میشه و خودت دیدی ، خیلی برام جالبه که یه کاریو انجام میدی و بعدش می شینی فکر میکنی و دقیقآ 180 درجه نظرت رو تغییر میدی !

این همه آدم توی دنیا ، چرا با اطرافیانم مشکل ندارم؟ یعنی من توی اجتماعی که زندگی میکنم مشکل ندارم
من با هرکسی که بهم توهین کنه و زور بگه و نفهم بازی در بیاره مشکل دارم .
تنفر باعث میشه هیچی یادم نره ، و دلم به رحم نیاد برای کسانی که دست به یکی میکنن و منو خورد میکنن. .

من واقعآ به کسانی که تظاهر میکنن دوستمن و میرن پشتم کلی چرندیات میگن احتیاج ندارم ! قبل از این ماجرا چندین بار از این و اون شنیدم که شقایق بد میگه پشتم و جالبه که ایشون زنگ هم میزد و اس ام اس هم میداد که عزیزم و جونم و فلان!
چطور روشون میشه؟ نه من به دوستی دروغ این جور آدما احتیاج ندارم.
و در مورد تو ، فکر کنم خیلی وقته از لیست دوستات منو حذف کردی نکردی؟ از همون زمانی که با هم حرف زدیم و تو فکر کردی من دارم اتفاقای بدی رو که برام افتاده تو سرت میکوبم یادت میاد؟ یادته چی گفتی؟
من یادمه و بهت گفتم تنها کسی که میتونه منو بشکنه تویی .
من دوستتم؟
حرفایی که میزنم رو همش روی این برداشت میکنی که دارم ازت سوء استفاده میکنم ! میدونی چرا دفاع نکردم از خودم بیشتر وقتا؟ چون دوست ندارم یه ذره ناراحت شی چون برام مهم ترینی.
چرا همش فکر میکنی میخوام ازت سوء استفاده کنم؟ چون همیشه به اینکه سحر دوستت باشه شک داری و داشتی خودت بارها گفتی !.
ولی تو در هر صورت دوست منی ، همه چیزو هم به جون میخرم که باشی . چون دوستمی و من میخوام که باشی
من جونم در اومد که بهت اثبات کنم هیچی تظاهر نیست و تو هیچ وقت باور نکردی . بازم به هر حال تا جایی که ببینم تو دلخور نمیشی سعی میکنم.

دلم میخواست دوستای واقعیم رو ببینی
رهام ، یه پسر 18 ساله که 4 سال تلاش کرد که من نابود نشم ، حتی کتابای درسیشو هم برام فرستاد و منو به چند نفر معرفی کرد و منو که داشتم بیخیال درس خوندن میشدم توی بدترین شرایط کشید بیرون از غفلت. بی هیچ توقعی و همیشه بهم زنگ میزنه و همیشه هست با اینکه میدونه من کاری براش نمیتونم بکنم . پدرش بیماره و مادرش هم گرفتار پدرشه صد برابر من مشکل داره ولی همیشه هست .

نیلوفر که با تمام مسکلاتی که داره این سال ها همیشه بوده و هر کار تونسته برام کرده ، ازش بپرس من چیکار تونستم براش بکنم؟ موقعی که نیاز داشت بودم؟ اصلآ گذاشت بفهمم؟

رعنا با اینکه سالی یه بار ممکنه با هم حرف بزنیم توی این 6 سال دوستیمون ، همیشه هر کار که تونسته برام کرده

سامان ، دوست خلبانم که هیچ توقعی از من نداره و خیلی خیلی توی همه چیز کمکم کرده

و خیلی های دیگه توی خیلی چیز ها .
هیچ کدوم توهین نکردن
تحقیرم نکردن
توقعی نداشتن
همیشه بودن
پشتمم حرف نزدن

ولی اینا چی؟
در مورد مریم و سمیرا اشتباه کردم در مورد اینا چی؟
تو که دیدی
توضیحاتم بهشون کامل نبود؟ چرا اون همه بی چشم و رو ؟ چرا با من اینطوری رفتار کردن؟ چرا؟

اگر تو به اینا میگی دوست ، میخوام صد سال سیاه همچین دوستایی نداشته باشم !

نمیدونم چرا هروقت همچین موضوعی پیش میاد دو روز بعد تغییر عقیده میدی واقعآ نمیدونم.

مرسی که با این همه ، وقت میزاری و میخونی و جواب میدی .
این باعث میشه حس کنم اینجا خونمه و یکی هست که حرفمو بزنم و راهنماییم کنه .

میکی چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ق.ظ http://www.lostiran.com

من تغییر عقیده ندادم. کل ماجرا رو نمی دونستم. وقتی فهمیدم بهشون گفتی که میخوای از لیست دوستات حذفشون کنی کاملا از این رو به اون رو شدم.

اونا همه می تونن دوست تو باشن و تو از بینشون چند تا رو بعنوان صمیمی داشته باشی. این درست نیست که همه رو تحت کنترل داشته باشیم و بشیم مثل حکومت نظامی هر کدوم بهمون گفت "پخ" بگیم "چخه!"

من دوست زیاد دارم ، هر کسی توی انجمنم هست دوستمه ولی از بینشون صمیمی ها رو انتخاب میکنم که همه چیز رو بهشون میگم و ..... بقیه هم در کنارشون.

من متاسفم که نتونستم بهت اعتماد کنم چون هر دفعه مثل چک برگشتی بود.

ببین یک مساله ساده رو که میشد چقدر راحت حل کرد چکار کردید همتون. چون همتون یک دنده ، حسود و زیاد خواه هستین ! جدی میگم !

یک مشت بچه نباید انجمن بزنن هر کدومشون بشن یک قطبش !

هیچ طرف حاضر نیستین حرف گوش بدید و عوض بشید.

من برای چی میگفتم که از محمد با من حرف نزن ؟ برای اینکه میدونستم من بعنوان کسی که مسئولیت می پذیره شروع میکنم به راهنمایی و تو بعنوان کسی که لجبازی میکنه باز دفعه بعد میای حرف های همیشگیت رو میزنی. بنابراین گفتم بی خیال بابا اصلا در این مورد با من بحث نکن. اصلا بحث در مورد من هم نیست. کلا من عده محدودی رو به درونم راه میدم این شیوه منه کاریش هم نمیشه کرد. من با این شیوه زندگی میکنم. به کسی ربطی نداره.

من بحث با کسی میکنم که اماده عوض شدن باشه.

نمی دونم چطور دو طرف خوابتون می بره وقتی همدیگه رو رنجوندید !

تو همین جوری جلو میری و تک تک همه رو از دست میدی ، با این عنوان که پشت سرت حرف میزنن ، کارایی که دوست داری رو انجام نمیدن و باب میلت نیستن. بعد اونوقت به من میای میگی تنهایی. چرا نداره دیگه.

جمله آخر : باید themselves باشه نه theirselves.

اونا دوست نیستن.
منم کسی نبودم که حسودی کرد ، اونا بودن که به فروم توکیو هتل حسودی کردن و هی چپ و راست کفتن دیدی سمیرا رفت فروم زد ؟ دیدی رقیب ما شد؟ هی گفتم اینطوری نیست !
یه مشت بچه ی زبون نفهم بیشتر نیستن .
به خدا دیگه نمیکشم که بخوام با همه کل کل کنم ولشون میکنم میرم برن به جهنم چقدر توضیح بدم؟ نمیخوان نخوان! من همه جیزو واضح گفتم و بازم زبون نفهمن پس برن به جهنم .

خواب ؟ از رومینا بپرس تا بهت بگه من 72 ساعت همش چند ساعت به خاطر خستگی شدید خوابیم!

اونم درست کردم مرسی .

میکی چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:09 ق.ظ http://www.lostiran.com

No offense but this whole thing is super freaking annoying !!!
Just look at your blog, it shows you.
all nagging.
get a life dude !
You are all being childish !

من گفتم همه چیز رو بدون سانسور مینویسم اینجا !
حالا چه بچگانه چه غیر از اون .
حداقل در مقابل هرکی اینطوری برخورد کرده باشم در مقابل تو نکردم
و همیشه سعی کردم آروم باشم تا آرامش تو هم بهم نریزه

دکتر خودم چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

حالا که میگی،
من یه انجمن برا دانشگاه‌مون زدم،
تنهایی همه کاراش رو کردم و واقعن براش زحمت کشیدم،
چند نفر رو آوردم به عنوان کمک مدیر کردم،
و حالا همونا دارن بر علیه من کودتا میکنن.
دلم برا انجمن میسوزه،
چون براش زحمت کشیدم،
و گرنه میرفتم ازش!
ضمنا چه خوبه من انگلیسیم ضعیفه :)) به جز یه کلمه از اون جمله آخر بقیه‌شو نفهمیدم :دی

میکی چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ http://www.lostiran.com

من دقیقا احساس سحر رو درک میکنم (سی سی )

شما هنوز آدمین یک انجمن و سایت نشدی که درکش کنی.

آدمین یک انجمن فقط انجمن خودش رو می بینه +دوستاش رو. میخواد دوستاش توش فعالیت کنن و باهاش همراه باشن. اگه ببینه توی یک انجمن دیگه فعالیت دارن و توی انجمن خودش فعالیت ندارن دلش میخواد خودش رو دار بزنه ، همه چیز رو می ندازه گردن خودش ، همه کاری میکنه که برگردن ، حس تنهایی میکنه ، خیلی روحا بهش ضربه میخوره.

هر وقت رسما یک انجمنی رو خودت اساسش رو گذاشتی ، اینا رو میفهمی و یادت میاد که این روز من بهت چی گفتم.

هیچ کس جز آدمین های اول این درد رو نمیکشن.

بسیار خب .
بازم دلیل نمیشه بخواد بشینه اینطوری حرف بزنه و بیاد اعصاب بقیه رو خوبد کنه .
من مقابل خیلی ها سکوت میکنم ، مقابل خیلی ها تحمل میکنم ، مقابل یه عده هم نمیکنم. لابد ارزششو ندارن

دون ژوان پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://donjoan.blogfa.com

آی گو تو اسکول اوری دی!

گربه تنها جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com/

میخواستم سر به سرت بذارم و اذیتت کنم اما دلم نیومد
از تجربه اش استفاده کن عزیز

محمد چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:41 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

نمیدونم چه فرومیه و چقد مهمه برات این قضیه!
اما ۲تا جمله ی کوچیک آخر اهمیت موضوع رو کاملا برام آشکار کرد

بروزم راستی

دون ژوان دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://donjoan.blogfa.com

دیگه آپ نمی کنی؟

vo0ro0jak دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 ق.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی.داشتم وبمو از اول می خوندم دیدم تو جزو اولین کسایی بودی که نظر دادی.خوبی خانومی؟؟؟لینکت می کنم

vo0ro0jak سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ق.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

مرسی از لطفت.

امینو جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.illusion.blogfa.com

بعضی موقهاست که آدم دیوونه میشه و میگه فاک دم آل !

ولی مطمعنم واسه ی همیشه ی خدا همچین حسی یهویی بهشون پیدا نمیکنی ! اگه پیدا کنی یعنی حست از همون اول مشکل داشته ! بلاخره دوستت اگه دوست باشه میتونی ببخشیش ... اگه هم اونقدر ارزش فکر کردن و گذشت رو نداره که میتونی از لیست دوستات حذفش کنی و بزاری که فاک دم سلفز کنن !

ولی می دونی سحر

به قول خودت مهربونی و صبر رو از مایکل عزیز باید یاد بگیریم...

بهم سر بزن

من مایکل نیستم ، خیلی همیشه سعی کردم مثل اون باشم اما یه موردی هست ، این جماعتی که گفتم اسکرو دم آل
لیاقتشون همینه

پرستیدنی پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ق.ظ http://deeba.blogsky.com

هنوزم پاک نشده ؟
خوبه
چون من حتی نمیتونم متنفر بشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد