من ِ واقعی !

درود من سحر هستم اینجا خودمو می نویسم ، بدون سانسور !!!

من ِ واقعی !

درود من سحر هستم اینجا خودمو می نویسم ، بدون سانسور !!!

این یکسال زندگی توی بهشت چطور بود . . .؟

یکسال گذشت

یکسال در ناباوری ِ ما ها گذشت انگار اصلآ این درد کهنه نشده ، انگار این زخم تازست .

عزیزم

جونم

مهربونم

این یکسال ، چقدر شبا قبل از خواب باهات حرف زدم ، چند بار صداتو شنیدم و وجودتو کنارم حس کردم . چقدر قلبم به درد اومد وقتی عکساتو میدیدم ، وقتی راجع بهت میشنوم .

الهی فدای خندیدنت بشم ، قربون ِ خجالت کشیدن و سرخ شدنت برم .

الهی فدای مهربونی ِ قلبت بشم که تحمل ِ درد رو بیش از این نداشت .

آخرین عکسی که از آخرین باری که چشم ِ بشر تو رو دید رو هر وقت نگاه میکنم ، حس میکنم آروم خوابیدی ، میترسم یهو از خواب بپری .

این یه سال خیلی برامون سخت بود خودت دیدی خیلی سخت بود خیلی

همه ی این مدت به این فکر کردم که کاش خواب باشه ، کاش شوخی باشه ولی نبود !

هر روز یه بل بشو هر روز یه خبر در مورد ِ کسانی که ممکن بود توی رفتنت نقش داشته باشن.

همه ی اینا باعث شد امیدم نا امید شه که باز میای روی استیج ، باز می گی سه کلمه زمزمه کن و من آنجا خواهم بود

به خدای خودت

میلیون ها بار زمزمه کردم

اما نیومدی

چرا چرا دو بار اومدی . . .

همش دو بار

می دونم ، میدونم عزیزم

میدونم که خیلی دل نازک بودی و صبور و بخشنده

میدونم با اینکه بغضت میشکست و اشکات می اومد پائین ، شب و روز عینک میزدی که ماها اشکاتو نبینیم .

الهی فدای اون دل ِ مهربونت شم ، اما بغض و لرزیدن ِ صداتو چطور میخواستی پنهون کنی؟

دیدی هیچ وقت بزرگ نشدی؟

دیدی همیشه سادگی و زلالی ِ کودکانتو همراهت داشتی . . .

بخند مثل همیشه

دوباره لالم کن

دوباره همدم ِ یک بغض ِ بی مجالم کن

برای لحظه ی آخر نگاه میکنمت

تو با پیاله ی آبی ِ  " خ " خوشحالم کن . . .

اینکه میگن زمان التیام بخشه درسته اما در مورد ِ تو صدق نمی کنه ، خب معلومه ، هیچ چیزی جز خدا مطلق نیست ، در این مورد هم مثل ِ بقیه موارد استثنا وجود داره .

یه بغض ِ سنگینی روی گلوم فشار میاره

یه حاله ی درد ناکی روی قلبم سنگینی میکنه

اصلآ نمیتونم باور کنم که

دیگه نمیخونی

نمی رقصی

دیگه نمی خندی

نمیتونم باور کنم که بدنت رو گذاشتن توی تابوت و دو متر زیر ِ زمین دفن کردن

نمی تونم باور کنم که نیستی . . .

هنوز با منی و من چقدر خوشحالم

که خاطرات ِ تو را می کشم به دنبالم

تو ابتدای منی

با تو می شود آغاز

دقیقه ، ساعت و هفته ، بهار ِ هر سالم

اگر حضور ِ تو با من خیال هم باشد

به اوج ِ واقعی ِ عشق می دهد بالم . . .

هنوز با صدات هم نوا میشم

مثل ِ همیشه باهات میخونم و سعی میکنم مثل ِ خودت بخونم

هنوز سعی می کنم مثل ِ تو برقصم

هنوز وقتی با اسم ِ تو منو صدا میزنن قند توی دلم آب میشه

هنوز وقتی دوستام با شنیدن ِ اسم ِ تو یاد ِ من میوفتن خوشحال میشم چون میدونم تو هیچ وقت ِ هیچ وقت از یاد ِ آدما نمیری

مخصوصآ بچه هایی که زندگیشونو نجات دادی

پناه ِ دل ِ درد مندشون شدی

پناه ِ اشکاشون شدی

دست ِ مهربونتو سایه و آغوشتو گوشه ی امن ِ دنیای بی سر پناهشون کردی

امسال هم مثل ِ پارسال تولدت رو جشن میگیرم

اگه تو نبودی ، ما چه میدونستیم معنی ِ صبر و تحمل و مهربونی و عشق چیه

اگه تو نمی خوندی

اگر تو نمی نوشتی

اگر تو نمی گفتی . . .

این همه مدت ، هنوزم اسمت که میاد دلم میلرزه و اشکام میان پائین

همیشه بغض هایم را نوشتم روی بازویم

ولی امشب برای شانه هایت گریه بسیار است . . .

این اشکا هرگز تموم نمیشن

این بغض هم منو آخر خفه میکنه

به قول ِ نیلوفر ساما ، این درد  ، تدریجیه

بالاخره تموم میشه

بلاخره میام پیشت

مایکل ِ عزیزم چشمام خیس ِ خیسه به مهربونی ِ خودت ببخش

پار سال ، این موقع ، اینترنت نداشتم ، یعنی تلفن ِ خونه خود به خود ساعت ِ 12 شب قطع شد ! من ِ خوش خیال ، من ِ فارغ از هر فکر ِ اینطوری در مورد ِ تو ، رفتم خوابیدم ، یه مدت قبل شایعه شده بود که رفتی کلینیک ِ پوست  و یه عکسی بود که  یه نایلون دستت بود  روش نوشته بود فلان کلینیک مخصوص ِ  درمان ِ بیماران ِ سرطانی ِ پوست . دلمون می لرزید ، ناراحت بودیم درد داشتیم نمیدونستیم چی کار کنیم  . بعد گفتی  یه اجرا می خوای توی لندن بزاری یادمه یه جا خوندم که شبی یک و نیم میلیون پوند بلیط فروخته بودن برای اون اجرا ها ، خبر ِ تمرین هات رو میخوندیم و ذوق میکردیم و کلی برای دیدن ِ اون اجرا ها ته ِ دلمون ضعف میرفت اما یهو همچین روزی ساعت ِ 9:45 صبح روزبه زنگ زد به من ، داشت گریه میکرد ، تنها چیزی که به ذهنم میرسید این بود که مایکل دست و پاش شکسته یهو گفت مایکل مرد . . .

من دیگه نفهمیدم . . .

میگن مایکل رفته آسمون

خب اگه اینطوریه

الان یه ساله که توی بهشته

مرد ِ کوچک ، بگو ببینم ،این یک سال ، زندگیت توی بهشت چطور بود . . .؟



نظرات 14 + ارسال نظر
نیلوفر ساما جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ق.ظ

سکوت.
و دیگر هیچ.

فرید جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ق.ظ http://jugictguy.blogsky.com

اوله متنو خوندم فکر کردم خدایی نکرده کسی از نزدیکات ا ساله فوت کرده (البته این جور که معلومه زیاد فرقیم نداره)

تا حالا ندیده بودم کسی اینقدر به مایکل علاقه داشته باشه به این شدت
تحسینت میکنم

موفق باشی

محمد جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

کاراش که واقعا حرف نداشت
مخصوصا اون کلیپی که تو بارون بود و یه گداهه زیر بارون و جامعه رو نشون میداد
جاستین تیمبرلیکم آهنگای جالبی داره اگه گوش کرده باشی
خیلی از آهنگای سنتی و جالب تو آهنگاش استفاده کرده
با مدرنم تلفیق کرده اصلا باحال شده

محمد جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:42 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

من فکر میکنم زندس
الانم رفته توی اتاق رئسای دنیا
اتاق مخصوص که هر کسی اونجا دیده نمیشه
جایی که برای دنیا تصمیم بگیرن
مطمئنم اونجا احتیاجی به آرایش غلیظ برای محافظت پوستش نداره

فرهاد جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://widespace.mihanblog.com

هر نفسی که میاد و میره
هر نبضی که زده میشه
هر لبخندی که بر لبی نقش میبنده
اثباتیست بر زنده بودن مایکل
مایکل زندست تا وقتی که انسانی در حال نفس کشیدن باشد ;)

فرید شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ http://jugictguy.blogsky.com

چرا مسخره هر کس علاقه ای داره نظرشم براش محترم من اصلا با مایکل ارتباط برقرار نمیکنم ولی دلیل نمیشه که کسی دیوانه وار دوسش داره رو مسخره کنم

با این حال که اکثر کسایی که سبک مورد علاقه منو میشنون مسخره میکنن که اونم از درک پایین موسیقیشونه
مثلا علاقه به گروهایی مثل
kitie, cradle of filth , opth , slipknot , SOAD , WASP ,

گربه تنها یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

من تقریبا دو ماهی هست که وبلاگ شما سر میزنم و فقط میخونم
ببخش اگر نظری ندادم
نمیدونم شاید از طریق عروسک چوبی یا آتیش پاره
آخه من نظرات را هم میخونم

محمد چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ب.ظ http://shanc.blogsky.com

سلام
به رزو شدم بازم
منتظر نظرم
مخصوصا تو این پست که خیلی مهمه برام

محی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ http://mbloom.blogfa.com

سحر جونم خبری از ما نگیری؟! چن تا اسم دادم؟ چرا جواب نمیدی؟ قهری عزیزم؟

ریحانه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:13 ب.ظ http://www.zibaandishi.blogsky.com

چه مطلبه زیبایی

گربه تنها پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

سعدیا ... مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

محمد پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

ممنون نظر گذاشتی و وقت گذاشتی
دمت گرم و لبت پرخنده بادا

محمد جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

ممنون دوباره

بیشتر کلا همین قضیه ی ازدواجو نمیگیرم که چیه
همینجوری الکیه ینی انقد
همش همینجوری پسرا باید برن کار گیر بیارن و ...
برن خواستگاری و ...
تموم
اینجوری دختره چیه اون وسط
فقط به درد بچه آوردن میخوره ینی
؟!!

پسره بیکار بشه چی!؟!
اصلا یه دانشجو بره خواستگاری چی
کار نداره که
...
نمیدونم همینا
گیج میکنه آدمو

دون ژوان شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ق.ظ http://donjoan.blogfa.com

واقعیت اینه که برای ما بچه های دهه پنجاه مایکل جکسون کریس دی برگ متالیکا ایگلز و... یه جورایی یاد آور خاطرات دوران نوجوونی مونه شاید مایکل جکسون رو الان ترجیه ندم اما مرگش واقعا نا باورانه بود چون ادم فکر نمی کنه اسطوره ها هم می میرند.
کاری ندارم به اینکه زندگی شخصی جالبی نداشت وو مثل بیشتر خواننده ها زندگی شخصی اش بی بندو بار بود اما هنرمند بزرگی بود

هرچی شنیدی باور نکن
هر چیزی که همه گفتن قطعا درست نیست ، اون کسی که ایستاد به همه گفت زمین گرده و گفتن دیوونست ، خب همه گفتن اون احمقه اما همه احمق بودن نه اون
انسان ، انسانه و برای انسانیتش نیاز به یه پوشش داره که بدنش رو بپوشونه و اینکه روی دو پا راه بره و حرف بزنه ، گریه کنه و بخنده و فکر کنه و انجام بده ، چون مایکل جکسون بوده و حرفایی که میزدن راجع بهش و اینکه شغلش رقصیدن و خوندن بوده دلیل نمیشه که انسان نباشه
اون بی بند و بار نبود
اون به خیلی از ما حیا و ادب و حریم و احترام یاد داد
اون به ما یاد داد ببخشیم
اون یاد داد صبر و تحمل داشته باشیم
من برای تک تک ِ حرف هام به اندازه ی 11 سال مدرک دارم
11 سال . . .
به قول ِ خودش :
قبل از اینکه در مورد ِ من قضاوت کنی . . .

---
خواهش میکنم بدور از تعصب و حرف های دری وری که میشنوی ، فکر کن و قبل از قضاوت برو تحقیق کن ، از منبع ِ موثق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد