خر
احمق
نفهم !
چرا سشوار منو دادی به اون بی شعور ؟!
من از از دست این احمق ها نمیدونم چی کار کنم ! خواهر احمق من برداشته سشوار منو داده دست پسر همسایمون دانیال احمق ! درین میدونه کیو میگم !
این پسره کسی بود که من عضو گروه صخره نوردیش شدم و گفتم فقط با هم ورزش میکنیم اما اون پاشو از گلیمش دراز تر کرد منم محل سگ ندادم بهش !
امشب میخوام برم حمام ! صبح هم کلاس دارم ، موهام خشک نمیشه اگر با موی خیس بخوابم سرما میخورم اگر حوله پیچ بخوابم فردا همش گره میخوره توی هم و من دردسر دارم ! حالا مجبورم با بخاری موهامو خشک کنم و اتو بکشم که همش داغون میشه آخه اتوم در پیته و موهامو خراب میکنه دلم می خواد گریه کنم ! چرا سشوارمو داده به اون بی شعور ِ احمق؟ غلط کرد ! دلم می خواد خفش کنم ، از یه طرفم بابام هی پارازیت میده این وسط ! من نظر نخواستم ازش هی خوشمزگی میکنه باعث میشه من به خودم فشار بیارم و به خودم بگم سحر خفه شو سحر هیچی نگو ! سحر اگر حرف بزنی دعوا میشه ها ! همش باید خفه خون بگیرم که دعوا نشه نصف شبی که مامانم نگه الهی خبر مرگتو بیارن !
انقدر بدم میاد از کسی که توی کارام بیخودی دخالت کنه ! خیلی بدم میاد حالا هرکی میخواد باشه!
آخیش ، الان بهترم !
مرسی درین که گفتم یه وبلاگ بزنم و حرفامو توش بنویسم
نمیخوام بگم یه سشوار دیگه این همه دعوا نداره
چون احساس میکنم فقط جریان یه سسشوار نیست
و خیلی حواشی داره
حواشیش بر میگرده به اون پسره ی بی شعور که نوشتم در موردش !
من دوست ندارم اون مرتیکه از وسائلم استفاده کنه !
اوه چه وحشی الان بیشتر شبیه گرگ هایی تا خون اشام :-j
وا چه بی ادب شدی سحر من تا حالا ندیده بودم حرف زشت بزنی =))
خب بالای وبلاگه نوشتم که ، من ِ بدون ِ سانسور ! اینجا میگم حرفامو!
مگه خون آشاما ناراحت نمیشن؟!اه اه من گرگا رو دوست ندارم!